این روزها بد شده ام..
افکرام بد شده اند...
رفتارم بد شده است...
از همه مهم تر
اعصابم بد شده است!
خیلی وخته ننوشتم،ینی چند بار اومدم بنویسم ، اما هربار یه اتفاقی افتاد که همه ی ذوق نوشتنمو گرفت!
از آخرین نوشته ام تقریبا 10 روز میگذره ولی کلی اتفاق ها افتاده!
یکی از خوشی ها که وقتی به عمقش میری توش تلخی دیده میشه ، تولد پسر خواهرم بود و هنرهای من :
+البته فقط دوتای پایین عکس مال تولده ولی بلاخره همش هنرهای ماست
- الهام ناصری -
تو چه ساده ای و من، چه سخت
تو پرنده ای و من، درخت
آسمان همیشه مال توست
ابر، زیر بال توست
من ، ولی همیشه گیر کرده ام.
تو به موقع می رسی و من ،
سالهاست دیر کرده ام
*
خوش به حال تو که می پری!
راستی چرا
دوست قدیمی ات-درخت را-
با خودت نمی بری؟
عرفان نظر آهاری
+ اون اتفاقی ک فکر کردم شاید بیفته نیفتاد ، البته اتفاق خاص دیگری هم نیفتاد.
+ امروز رفتم دانشگاه برای صحبت با استاد در مورد پروژه ، استاد گلی است ، سرخوش و باروحیه ، آدم از روحیه اش امیدوار می شود.
+تازگی ها فکر می کنم یکسری اتفاق های خوب لب پرتگاه منتظر افتادن هستن ، اما من با نادانی هایم هی آنها را از افتادن منع می کنم ،
خدایا کمکم کن ...نمی خواهم نادان باشم...هیچ دوست ندارم...اما هستم ! کمکم کن :(
+یار هم درگیر است...حتی شاید گاهی درگیر نادانی های من ...خدایا به خاطر یار...پرودگارا...کمک کن...شاید خوب شدم!
+بلاگفا خواننده ی بیشتری دارد...طبیعی است...اما باید خوانندگان هم از آن کوچ کنند...باید تنبیه شود...باید آدم شود!
امشب یک خبر جدید رسید که صحتش ناپیداست ؛
و اینکه اگر صحیح باشد چه می شود ؛
و اگر نباشد چه ؟!
مسترس به کسی می گویند ک استرس دارد...
گرچه همه چیز را به خدایش سپرده است...
و از او آرامش می خواهد.
هنوز اتفاقات زندگیم دارند توی هوا برای خودشان جولان می دهند و من
در این ظهرهای تابستانی یک دستم را زیر سرم می گذارم و از پایین بشان نگاه می کنم و همین!
+ فردا یک مرداد است و من برای پروژه ام تقریبا35 روز حداکثر وقت دارم.و تنها مدار آن را در ذهنم بسته ام
و از استرس در درونم به سر حد مرگ رسیده ام اما در بیرون به مسافرت شمال فکر می کنم!
+در این میان کارهای جهادی هم دارد کم کم روی دوش خودم میفتد و من نه میتوانم از جهادی دل بکنم نه میتوانم برایش وقت بگذارم!
+همه ی اینها در کنار این است که یار سخت درگیر خانواده است و مذاکراتی سخت نفس گیر و توافقی بس دست نیافتنی
و اگردست یافتنی با احتمال ضرر!
+ همین ظهر های تابستان برای من بهتر ک دستم را زیر سر بگذارم و گردش روزگار معلق ام را در هوا بنگرم!