درد من، خط ِ میخی است عزیز:)



نگرانم!‌ ولی چه باید کرد
عشق، دلواپسی نمی‌فهمد
درد من، خط ِ میخی است عزیز
درد من را کسی نمی‌فهمد !

بغض کردن میان خندیدن
تکیه دادن به کوه نامرئی
خسته‌ام از ضوابط عُرفی
خسته‌ام از روابط شرعی

هیچ‌کس،‌ هیچ‌کس نمی‌داند
به نگاهت چه عادتی دارم
هیچ فرقی نمی‌کند دیگر
ــ‌ اینکه با تو چه نسبتی دارم ــ

تف به هرچه اصـول، هرچه فـُروع
تف به هرچه ثواب، هرچه گناه
توی تاریک‌خانه‌ی دنیا
عقل جن است و عشق بسم‌الله !

« چشم‌هایت نگاه خیسم را
مثل برق سه‌فاز می‌گیرد»
تو برایم جرقه‌ای وقتی
خانه را بوی گاز می‌گیرد !

زیر آتش‌فشان جنگ تو
یخ هرچیز آب خواهد شد
مثل یک سرزمین بی‌سرباز
همه‌چیزم خراب خواهد شد ...

تو مرا زجر می‌دهی عشقم
مازوخیسمی که دوستش دارم
من به اشغال تو درآمده‌امـ
ـ صهیونیسمی که دوستش دارم ــ


+ تصمیم دارم اون چیزی نباشم که میخام ، اون کاری رو نکنم که دوست دارم ،
تصمیم دارم با خودم مبارزه کنم ، لجبازی کنم ، کارشکنی کنم ، بهانه گیری کنم ،
برای منِ درونم بد باشم...اذیتش کنم...
تصمیم دارم با خودم بَد باشم....

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد